سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آهای ای دو چشمان خیس من شما به او بگویید دوستش دارم

 

انگشت خر خوانی رسته  در شکاف دری . این همه 20 از کجا آورده ای تا قبول شوی؟ ذره ذره نمره از سر سوال ها گرد آورده ام و جوابی بافتهم تا 20 بگیرم .تست ها بافته و جواب ها یافتم تا به غول آباد راه یافتم و در پیش گرفتم راه خر خوانی را

پی خر خونی همش صبح تا شب نشستم من حتی یک نمره 20 نمره 20 ندیدم من .نمی تونم باشم از خرخونا جدا جدا تو منو تنها نذار ای خدا خدا خدا........

کلاسمون درس ریاضی داره ،فیزیک جغرافی ،دینی داره .کی می شه کتبی های ریاضی بره دست از سرمون بر داره.

آسمون اینجا همیشه ابریه قصه هاش قصه الف ، ب ای یه .بچه ها وقتی واسه تست  ندارن این جا معلوم نمی شه چی به چیه

توی این سال شلوغ یه روز تعطیل تو کارم نیست حتی یک جمعه هم واسه قلب بی قرارم نیست نمی تونم باشم از درس و تست جدا جدا تو منو تنها نذار ای خدا خدا خدا........

نه دیگه وقت علاف بازیه ، وقت خر خونی و خر زنیه کی می دونه راه دبیرستان کجاست کی می دونه آخر قصه چیه........

تنظیم و شاعر : بابا

? نویسنده: شنبلیله

نوشته های دیگران
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
منوى اصلى
فهرست موضوعی یادداشت ها
آرشیو یادداشت ها
اوقات شرعی
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
وضعیت من در یاهو
خبرنامه ی وبلاگ